معرفی کتاب
نام کتاب: بیگانه <\/h1>نویسنده: آلبر کامو<\/h1>موضوع: رمان ادبیات فرانسه<\/h1>بخشی از کتاب: اول که زندانی شدم سخت ترین چیز این بود که فکرهایی که می کردم فکرهای یک آدم آزاد بود. مثلا یک دفعه بدجوری دلم می خواست در ساحل باشم و کنار دریا قدم بزنم. وقتی صدای اولین موج هایی که به کف پایم می خورد از خیالم می گذشت و حس کردن آبی که به تنم می خورد و احساس راحتی و آزادی ام از این حال، یک دفعه متوجه می شدم چه قدر دیوارهای سلولم تنگ به من چسبیده اند . اما این حال چند ماهی بیشتر دوام نداشت. بعد از آن همه ی فکرهای من، فکرهای یک آدم زندانی بود. به انتظار هواخوری روزانه در حیاط یا ملاقات با وکیلم می نشستم.
اری ، این عقیده ی مامان بود و عادت داشت مرتب آن را تکرار کند که آدم دست آخر به همه چیز عادت می کند.
موضوع: رمان ادبیات فرانسه<\/h1>بخشی از کتاب: اول که زندانی شدم سخت ترین چیز این بود که فکرهایی که می کردم فکرهای یک آدم آزاد بود. مثلا یک دفعه بدجوری دلم می خواست در ساحل باشم و کنار دریا قدم بزنم. وقتی صدای اولین موج هایی که به کف پایم می خورد از خیالم می گذشت و حس کردن آبی که به تنم می خورد و احساس راحتی و آزادی ام از این حال، یک دفعه متوجه می شدم چه قدر دیوارهای سلولم تنگ به من چسبیده اند . اما این حال چند ماهی بیشتر دوام نداشت. بعد از آن همه ی فکرهای من، فکرهای یک آدم زندانی بود. به انتظار هواخوری روزانه در حیاط یا ملاقات با وکیلم می نشستم.
اری ، این عقیده ی مامان بود و عادت داشت مرتب آن را تکرار کند که آدم دست آخر به همه چیز عادت می کند.
اری ، این عقیده ی مامان بود و عادت داشت مرتب آن را تکرار کند که آدم دست آخر به همه چیز عادت می کند.
عنوان کتاب
نام کتاب: لولیتا<\/h1>نویسنده: ولادیمیر ناباکوف<\/h1>موضوع:رمان ادبیات آمریکا<\/h1>بخشی از کتاب: وقتی به گذشته برمیگردم روز ها ب نوجوانی ام را میبینم که مثل دانه های برف در صبحی توفانی می گریزند مانند پاره دستمال کاغذی هایی که از جلوی چشم مسافری پشت پنجره ی واگن قطاری به دست باد تند دور میشوند، در روابطم با زنان بهداشتی، واقع بین، عجیب غریب و چابک بودم...<\/h1>
موضوع:رمان ادبیات آمریکا<\/h1>بخشی از کتاب: وقتی به گذشته برمیگردم روز ها ب نوجوانی ام را میبینم که مثل دانه های برف در صبحی توفانی می گریزند مانند پاره دستمال کاغذی هایی که از جلوی چشم مسافری پشت پنجره ی واگن قطاری به دست باد تند دور میشوند، در روابطم با زنان بهداشتی، واقع بین، عجیب غریب و چابک بودم...<\/h1>
معرفی کتاب
نام کتاب: اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر <\/h1>نویسنده: ژان پل سارتر<\/h1>موضوع: هستی گرایی، فلسفه، اگزیستانسیالیسم <\/h1>بخشی از کتاب: آنچه ما میخواهیم بگوئیم این است که آدمی جز یک سلسله عمل و اقدام نیست دستگاهی است، مجموعه روابطی است که این اقدام هارا بوجود میآورد<\/h1>
موضوع: هستی گرایی، فلسفه، اگزیستانسیالیسم <\/h1>بخشی از کتاب: آنچه ما میخواهیم بگوئیم این است که آدمی جز یک سلسله عمل و اقدام نیست دستگاهی است، مجموعه روابطی است که این اقدام هارا بوجود میآورد<\/h1>
معرفی کتاب
نام کتاب: دنیای سوفی<\/h1>نویسنده: یوستاین گُردر<\/h1>موضوع: داستانی درباره ی تاریخ فلسفه، هستی گرایی<\/h1>بخشی از کتاب: هزارپایی بود وقتی میرقصید جانوران جنگل گرد او جمع میشدند تا او را تحسین کنند؛ همه، به استثنای یکی که ابداً رقص هزارپا را دوست نداشت.
یک لاک پشت حسود ...
او یک روز نامهای به هزارپا نوشت
ای هزارپای بی نظیر! من یکی از تحسین کنندگان بی قید و شرط رقص شما هستم. و میخواهم بپرسم چگونه میرقصید. آیا اول پای 228 را بلند میکنید و بعد پای شماره 59 را؟ یا رقص را ابتدا با بلند کردن پای شماره 499 آغاز میکنید؟ در انتظار پاسخ هستم. با احترام تمام، لاک پشت.
هزار پا پس از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت که بداند واقعا هنگام رقصیدن چه میکند؟ و کدام یک از پاهای خود را قبل از همه بلند میکند؟
و بعد از آن کدام پا را؟ متاسفانه هزار پا بعد از دریافت این نامه دیگر هرگز موفق به رقصیدن نشد.
موضوع: داستانی درباره ی تاریخ فلسفه، هستی گرایی<\/h1>بخشی از کتاب: هزارپایی بود وقتی میرقصید جانوران جنگل گرد او جمع میشدند تا او را تحسین کنند؛ همه، به استثنای یکی که ابداً رقص هزارپا را دوست نداشت.
یک لاک پشت حسود ...
او یک روز نامهای به هزارپا نوشت
ای هزارپای بی نظیر! من یکی از تحسین کنندگان بی قید و شرط رقص شما هستم. و میخواهم بپرسم چگونه میرقصید. آیا اول پای 228 را بلند میکنید و بعد پای شماره 59 را؟ یا رقص را ابتدا با بلند کردن پای شماره 499 آغاز میکنید؟ در انتظار پاسخ هستم. با احترام تمام، لاک پشت.
هزار پا پس از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت که بداند واقعا هنگام رقصیدن چه میکند؟ و کدام یک از پاهای خود را قبل از همه بلند میکند؟
و بعد از آن کدام پا را؟ متاسفانه هزار پا بعد از دریافت این نامه دیگر هرگز موفق به رقصیدن نشد.
یک لاک پشت حسود ...
او یک روز نامهای به هزارپا نوشت
ای هزارپای بی نظیر! من یکی از تحسین کنندگان بی قید و شرط رقص شما هستم. و میخواهم بپرسم چگونه میرقصید. آیا اول پای 228 را بلند میکنید و بعد پای شماره 59 را؟ یا رقص را ابتدا با بلند کردن پای شماره 499 آغاز میکنید؟ در انتظار پاسخ هستم. با احترام تمام، لاک پشت.
هزار پا پس از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت که بداند واقعا هنگام رقصیدن چه میکند؟ و کدام یک از پاهای خود را قبل از همه بلند میکند؟
و بعد از آن کدام پا را؟ متاسفانه هزار پا بعد از دریافت این نامه دیگر هرگز موفق به رقصیدن نشد.